ریکاوری

به نام خدا

سلام

از همه ی شما که بهم لطف داشتین ممنونم

قبل از هرچیز باید ابراز همدردی خودمو با مردم پاکستان بیان کنم

واقعا آدم دلش میگیره وقتی تصاویر اونجا رو میبینه

امیدوارم همگی تا جایی که میتونیم بهشون کمک برسونیم

ادامه نوشته

پاس (پام،ازدواج،سفر)

به نام خدا

سلام

فردا بعدازظهر به قصد مشهد خونمونو ترک میکنیم

شما 4روز و چندساعت فرصت دارین که خونمونو شناسایی کنین و بهش دستبرد بزنین

فقط تو کمد لباس من نرین!!

امروز که داشتم میرفتم باشگاه واسه بدنسازی مثه همیشه یه سری هم به قناریامون زدم

یکیشون چندوقت میشد که مریض بود

از باشگاه که برگشتم دیدم جسم داغونش کف قفسه

بدبخت فکر کنم تخم تو شکمش گیر کرده بود

چند روز که برگ کاهو بهش دادم بهتر شده بود

ولی این آخریا دوباره حالش بد شد

یجورایی بی حال شده بود

یه سوال همیشه تو ذهنم بود

اونم اینه که خیلی دوست داشتم و دارم بدونم بعد از مرگ حیوونا چی میشه؟

اصلا اونام بهشت و جهنم دارن؟؟

قبلا فکر میکردم بعد از مرگ حیوونا هیچی نیست

یعنی اصلا اون دنیایی واسشون نیست

ولی الان این فکر رو ندارم

آخه مگه میشه خدا چیزیو خلق کنه و بهش روح بده

اونوقت آخرش هیچی؟؟

یعنی این سگایی که فقط به درد گاز گرفتن مردم میخورن با اون سگای پاکوتاهی که از موشم میترسن

برابرن؟؟؟

یخرده از پام بگم

چندروزیه که میرم بدنسازی

گاهی شبام میرم استخر

امشبم میخواستم برم که ماشین دستم نیست

بخوام تاکسی بگیرم یخرده طول میکشه

منم که حســاس

حوصلشو ندارم

اونم تنهایی

پام بهتر شده

داخل پرانتز:

( همین الان صدای بوق بوق یه ماشین اومد تو کوچمون

اول خواستم برم برم بیرون یچی بگم بهش که دریافتم  یکی از بچه های محلمونه با ایل و طایفه ، که چندروز

پیش خواستگاری یکی از دخترای کوچمون اومده بودن و الانم فکر کنم وسایلی که خریدنو آوردن

چقدر عجله دارن!!

پسره همسن منه

یکی دوسال از ابتدایی همکلاس بودیم

البته منظورم این نیست که بعدش من جهشی خوندم یا اون

بعدش من مدرسمو عوض کردم

ما که بخیل نیستیم

ایشالله که زندگی خوبی داشته باشن

پسره دانشجو و دختره محصله

فکر کنم دبیرستانی باشه

به هرحال بزرگ میشه دیگه

اصلا خود پسره بزرگش میکنه)

برگردیم به بحث پام

درد قبلیش تقریبا از بین رفته

یه چشمه هایی میاد گهگداری

ولی خیلی جدی نیست

منم دویدنمو شروع کردم

امروزم یخرده با شدت بیشتری دوییدم

ولی اذیتم نکرد

بگو خداروشکر

ایشالله که بتونم زود برگردم به روزای خوبم

دیشب با کمال و کامران و چندتا از بچه ها خواستیم بریم استخر

من با کامران بودم

ماشینو پارک کردیمو رفتیم طرف در استخر

چشمتون روز بد نبینه

تا سرمو آوردم بالا دیدم بـــــــــــــــــــــــــــله

امشب زنونس

کلی لیدی داشتن از محوطه میرفتن داخل

از همونجا سرمونو انداختیم پایینو برگشتیم تو ماشین

بعدشم به کمال زنگ زدم که کجایین. چرا دیر کردین

گفت تو راهیم

گفتم بیا دیگه دوساعته معطلتیم!!!

نمیدونم چرا دیشب زنونه بود

من یکشنبه رفته بودم استخر

خب سه شنبه هم یه روز فرده دیگه

پارسالم تو ماه رمضون هرشب مردونه بود

خلاصه دیشب با کمال و کامران و یکی از بچه ها رفتیم پارک و جریانات اونجا که از اونا میگذریم

اومدم واسه خدافظی

جراحت ( به قول کمال ضخامت ) چقدر نصفه نیمه تموم شد!!!

دوست دارم رفیق

به یاد ما باشی یا نباشی به یادتیم

واسه من نه

واسه پام دعا کن ...

پاک پاک

به نام خدا

سلام

چقدر این شبای قدر چسبید بهم

واقعا که بهره بردیم از این شبا

تا حالا نشده بود اینقدر برم تو فاز شب زنده داری

بیشترین جشن خنده ی عمرمو تو همین سه شب برگزار کردم

با کمال و کامران و چندتا از بچه ها میرفتیم مثلا شب رو زنده بداریم که ییهو این بچه ها راشونو کج میکردن

سمت گیم نت

ولی از اونجایی که من اصلا دلم نمیخواست همبازیشون بشم شب اولو با یکی دیگه از بچه ها که اتفاقی

دیدمش تو یه مسجد سر کردم  و بعدش به بچه های قبلی پیوستم

من گشتن تو خیابونو ترجیح میدادم ولی اونا پایه نبودن

شب دومو تو مسجد ابوالفضل بودیم

البته فقط به سحرشون رسیدیم

ولی کامران و کمال یه چندرکعتی هم نماز زدن

بعد از اینکه سحرمونو نوش جان کردیم درحال برگشتن بودیم که یه کارگر شهرداری منتظر ماشین بود و از

اونجایی که ساعت از 4 گذشته بود مرام به خرج دادم و سوارش کردم

اونم رفت پشت کنار کامران نشست

آخرای مسیرش بود و میخواست پیاده شه که دستشو کرد تو جیبشو یه دویستی درآورد که بده

همینجا بود که کامرانم مثه من مرامش گل کرد و یه نگاه عاقل اندر سفیه ( غلط املایی نگیرین ) کرد و با یه

مکث خاص خودش به طرف و گفت:

حاجی ... بِل جیف!!

یا به عبارتی میشه :

حاجی ... بذار جیبت

یارو هم گفت خدا پدر و مادرتو بیامرزه

جالبیش اینه

من طرفو سوار کردم

اون به کامران میگه خدا پدر و مادرتو بیامرزه

بعد از اینکه طرف پیاده شد و این قضیه رو یدفه با هم مرور کردیم تازه فهمیدیم چی شده

مخصوصا بخش حاجی بل جیف که کامران با یه  استایل فوق العاده طنز به طرف گفت

خلاصه اون شب اگه عذاب خدا پارمون نکرد خنده پارمون کرد به معنی واقعی کلمه  

این قضیه هم برای همیشه یه سوژه ی جدید شده واسه ما

خیلی اساسی این شبارو زنده نگه داشتیم!

 

 

 

پ . ن : تو ترم تابستون هم نتونستم ریاضی و دیفرانسیلو پاس کنم

نمیدونم اگه خونوادم بفهمن که ترم پیش مشروط شدم  و ترم تابستونو هم گند زدم چه حسی بهشون

دست میده!!

پ . ن : آخرین روز ماه رمضون یعنی یک روز قبل از عید فطر میریم مشهد

پ . ن : پام بهتره . ولی نمیدونم تو فوتبالم دووم میاره یا نه

واسم دعا کنین

خودم بس که دعا کردم دیگه زبونم نمیچرخه تو دهنم

U cant C (see) me

به نام خدا

سلام

تو پیوندای روزانه دوتا لینک جدید زدم

هرچی خواستم تو همین پستم بذارم ثبت نمیشد

میگفت به دلیل اسکریپت یا لینک غیرمجاز ثبت نمیشه

میخواستم فقط بگم اگه پام کامل خوب شد و منم فوتبالیست شدم شماره ی پیرهنمو میگیرم ۵۳

آخه شماره ی حامد تو جدول حروف ابجد میشه ۵۳

شما چقدر می ارزین؟